((( مجموعه دل تنگی های رضا )))



هر شب سفره ی افطار را پهن می کنم

خیال میکنم که هستی

و در کنارم می نشینی

بهمدیگر قبول باشد می گوییم

افطاری را به هم تعارف می کنیم

و خوشحال از بجا آوردن یک واجب شرعی

نوشیدنی می نوشیم

انگار سفره را تو جمع می کنی و چائی می آوری !

من برای تو هم چائی می ریزم

بوی ذغال قلیان می آید

با شیطنت می گویم باز هم قلیان گذاشته ای ؟!

راستش قلیانی که تو در کنارش نباشی ارزش کشیدن ندارد

دلم فقط قلیان با تو را طلب می کند !

همانند همیشه چاق کردن قلیان با من است

و اول نوبت توست !

باز هم مثل همیشه باید نی قلیان را بزور از تو بگیرم !

 

. به خودم می آیم

انگار باز هم  توهمی بیش نبوده است !

منم و سفره خالی و قلیان تنهائی !!!

و  یک شب دیگر بدون تو آغاز شده است

و سلسله ی دل تنگی های بی پایان من . !


آخرین مطالب

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

مدرسه شاد nasimrayanehi رمان نویس سریال و فیلم, داستان, معرفی, عکس بازیگران دانستنی ها خرید کتاب و خلاصه کتاب فروشگاه اینترنتی فایل های دانلودی اخبار نهضت سوادآموزی روایت های یک زن جرم شناس poostmoo2